متن کتاب انحرافات دروایش و صوفیه(قسمت دوم)
تصوف از تشیع جدا است
تصوف از تشيع كاملا جدا و بيگانه است زيرا اصول و قواعد تصوف با تشيع در تضاد آشكار مي باشد. مطالعات و تحقيقات در احوال و تراجم و مشايخ صوفيه روشن مي نمايد كه اقطاب و مشايخ اوليه و سرسلسله هاي بزرگ آنها همگي از اهل سنت بوده اند و تاريخ به ما مي گويد كه تا قبل از روي كار آمدن دولت صفويه هيچ قطب صوفي را نمي توان پيدا كرد كه شيعه و پيرو اهل بيت بوده باشد (عرفان و تصوف، داود الهامي، ص 316).
دراویش نعمت اللهی،پهلوی،قاجار |
یكی از نكات جالب فرقه نعمت اللهی در ایران مساله هماهنگی وهمكاری با دربار پادشاهان قاجار وپهلوی است. پس از قتل قائم مقام فراهانی مزدور استعمار ودرویش نعمت اللهی میرزای آغاسی به صدر اعظمی ایران رسید.مواردی از نكات تاریخی وتلاشهای وی برای كمك ورشد این فرقه دركتب مختلف ومعتبرتاریخی آمده است كه به برخی از آنها اشاره می شود: پس از آنكه محمد شاه به تخت شاهی نشست حاج میرزا آقاسی تابلو استعمار ومعلم محمد شاه،صدر اعظم گردید ومیرزا نصرالله اردبیلی كه یكی از مشایخ سلسله بودفبه مقام صدر الممالكی رسید(تاریخ سلسله های نعمت اللهیه در ایران ص ۲۰۰) در این مسیر حتی به قطب فرقه نعمت الهی یعنی رحمت علیشاه نایب الصدری وحكومت فارس می رسد پس از به قدرت رسین حاج میرزای آقاسی وانتصاب میرزا نصرالله اردبیلی به منصب صدرالممالكی،در سال ۱۲۵۱ قمری،بنا به پیشنهاد صدرالممالك محمدشاه وظائف فارس را به رحمت علیشاه واگذاشت ووی را به لقب ومنصب نایب الصدری مفتخر گردانید(سیری در تصوف وعرفان ایران ص۱۰۴) حتی قطب بعدی مست علیشاه یا همان زین العابدین شیروانی از این مرحمت ها بی نصیب نشد در صفحه ۱۰۴ همین كتاب آمده است: محمدشاه به ملاحظه میرزای آقاسی حاج زین العابدین شیروانی را مورد لطف ومحبت قرار داد وبرای وی درشیراز خانقاهی دائر نمود ودهی خارج از شیراز به وی هدیه كرد كه سالیانه مبلغ هزار تومان عایدی داشت ومستعلیشاه در آخر همر در كمال رفاه واسایش بزیست محمد شاه خرافاتی آنقدر تحت تاثیر اینها قرار داشت كه اوژن فنلاندی در سفرنامه خود می نویسد: ایرانی كه از مدتها پیش رو به ترقی می رفت اكنون به حداكثر سرعت به قهقرا میرود،محمد شاه قاجار به موهومات معتقد استفگوین شخصی بنام شاه نعمت الله مدت سلطنت هشت پادشاه را پیشگویی كرده محمد شاه هشتمین آنها می باشد وچنان پیشگویی شده شاه روز وساعت ودقیقه را حساب می كند،این شخص گفته است كه وی یازده سال سلطنت خواهد كرد بنابر این شاه به این عقیده باقی است وپول وطلا به دراویش می دهد كه در حقش دعا كنند(سفرنامه اوژن فنلاندی ترجمه فارسی چاپ تهران ص ۱۲۳) این وقایع درست بعد از مرگ قائم مقام فراهانی وامیر كبیر دو وزیر با كفایت ایرانی روی می دهد. نكته جالب تر این است كه باز در دولت پهلوی جنایتكار معروف تاریخ عبدالحسین تیمور تاش كه درویش نعمت اللهی گنابادی بود وزیر دربار می شود. از آن مهمتر قطب فرقه گنابادی سلطانحسین تابنده در تایید وحمایت رژیم پهلوی تلاشهای زیادی نمود وحتی شاه دو بار به بیدخت رفت وشبی را نیر در خانه این قطب گنابادی بیتوته كرد. |
نظر عده ای دیگر از فقهای عظام شیعه راجع به صوفی و دراویش
• علامه بحرالعلوم: عدهای از مردم از احادیث آل محمد(ص) دوری کرده اند و سراب را آب پنداشته اند و ادعاهای عجیب و غریب دارند و در ذات و صفات گفتگو می کنند و خود را اهل وصال و دل و حال و بی نیاز از اعمال می شمرند و دلهای ضعفا و جُهّال را مضطرب و مشوش می کنند و خود را اهل باطن می دانند ولی اهل بدعت و پیرو هوای نفس می باشند و مدعی فقر و فنا شده اند، آنها درویشانند که ضررشان بر بندگان ناتوان از همه کس بیشتر است. (مستدرک ص 387)
• محمد بن علی بن بابویه(شیخ صدوق) در کتاب اعتقادات راجع به صوفیه و علائم حلاجیه می نویسد: آنان ادعا می کنند که خدا در اثر عبادت در ایشان تجلی کرده و خود را ملتزم میدانند به ترک نماز و سایر واجبات و ادعای اسم اعظم دارند و می گویند حق تعالی برای ما مجسم می شود ودوست ما چون خالص شود و مذهب ما را بداند از انبیای الهی افضل است و ادعا علم کیمیا می کنند و حال آنکه نمی دانند مگر حیله و دغل و گول زدن مسلمین. خدایا ما را از ایشان قرار مده و تمام ایشان را لعن کن.
• شیخ مفید: حزب صوفیان صاحب قول اباحه و قول حلول می باشند و حلاج را با شیعه اختصاص نیست و ایشان قومی از زندیقان و محلدانند که نزد هر فرقه تظاهر می کنند به دین همان فرقه.(کتاب شرح عقاید صدوق)
• علامه حلّی در رساله سعدیه می نویسد: مذهب صوفیه مذهب پستی است زیرا خدا را در مادیات آورده اند و در کتاب نهج الحق: مذهب صوفیه از سنیان است و زندقه است و شیعه چنین مذهبی ندارد. تعالی ا... ذلک علّواً کبیراً. خدا را حمد می کنیم که ما را هدایت کرد به پیروی اهل بیت(ع) در عقاید خود، نه پیروی اهل فکرهای باطل. چگونه ایشان(صوفیه) تبرک می جویند به قبور مشایخ خود با آنکه گاهی به حلول و گاهی به اتحاد معتقد می شوند و عبادت ایشان رقص و کف زدن است.
• شهید ثانی در رسالهی علم درایه می نویسد: ضرر صوفیه در وضع و جعل حدیث دروغ از هر کس بزرگتر و بیشتر است. علامه خویی مفسر نهج البلاغه نوشته است عجیب است از صوفیه ذهبیه که برای رواج باطل خود شهید (ثانی) را از خود شمرده اند: خاک تیره کجا و عالم پاک زبده ی ابرار کجا و فرقه ی اشرار!
• سید نعمتا... جزایری در انوارالنعمائیه بعد از نقل عقاید فاسد و اعمال باطل صوفیه فرموده است: این مذهب برای چند چیز اختراع شده است:
اول آنکه خلفای بنی امیه و بنی عباس میل داشتند مردمی را به نام زهد و عبادت و غیب گویی بتراشند تا بتوانند با ائمه طاهرین معارضه کنند و علم و زهد و کمالات اهل بیت را در نظر مردم کوچک جلوه دهند؛ آنان کسی را که به این جنایت اقدام کند جز همین فرقه ی ضاله نیافتند و از این جهت است که سلاطین ستمکار به آنها میل می کنند و برایشان بقعه و خانقاه می سازند و مالها به ایشان می دهند.
دوم آنکه این مسلک آسان است ولی راه دانش مشکل است زیرا هر عوامی می تواند چهل روزی در گوشه ی تاریکی چله بنشیند و بسا شیاطین جن، خود را به او نشان دهند پس بیرون آید و رئیس بشود بدون آنکه پنجاه سال درس بخواند!
سوم اینکه بوسیله این مذهب (صوفیه) میتواند خود را به مال و مقام برساند و همه چیزی را برای خود مباح بداند!
• ملاصدرای شیرازی در کتاب کسرالاصنام خود که رد بر صوفیه است مینویسد: دوری کردن از صوفیه واجب است زیرا شرّ آنها اعظم از شیاطین است و شیاطین بواسطه ایشان دین را می ربایند. دوری کن ای مسکین از محفل این جُهّال منافق که مفلس اند در عقل و دین.
• ملا محسن فیض کاشانی در کتاب بشارات می نویسد: با اینکه صوفیه ادعاهای بزرگ دارند حتی عوام ایشان که قابل گفتن نیست ای کاش به دعوی قناعت می کردند و بدعت ها در دین نمی آوردند مانند بلند کردن صدا به ذکر و اظهار وجد و آواز و اشعار ضمن اذکار و کف زدن و رقص و بالا و پایین پریدن، حتی یک نفر در شدت شوق و خیال صورت خوشگلی و رقصیدن دیوانه وار بر زمین می افتد و دست راست بر این گذارد و به چپ سیلی بر آن زند و دماغ دیگری را به کتف خود بشکند و آب دهان بر صورت آن افکند و با تف او تبرک جویند و با پسری دست به گردن و ماچ و بوسه کند و یکی از ایشان ادعای غیب کند و کرامتی که هیچ پیغمبر ادعا نکرده ادعا کند. با اینکه جاهل است به احکام شرع، و با وجود این بر سر او ازدحام کنند و چشم و گوش بر او فرا دهند و گاهی خود را بر قدم او افکنند و نزد او سجده کنند و دست و پای او را ببوسند. لیعمل اَوزارَهم کامله یوم القیامه ...
• شهید اول محمد بن مکّی رئیس الفقهاء و المجتهدین در یکی از مجامع خود، چنانچه در فوائدالرضویه نقل کرده می نویسد: توجه صوفیه به کثرت خوراک و شکم پروری به جایی رسیده که نقش انگشتر بعض از ایشان «اُکُلها دائم» و دیگری «لاتبقی و لاتذر» است و تفسیر کرده اند «الشجره الملعونه فی القران» را به خلال بعد از طعام و «الاخسرین اعمالاً» را به کسی که نان ترید کند و دیگری بخورد! و بعضی دیگر تفسیر کرده اند به آن کس که در ایام خربزه کارد نداشته باشد! و بعضی از ایشان می گویند عیش، میان دوخاء است: خوان (سفره ی غذا) و خلال. آنها طشت و ابریق را قبل از طعام مبشر و بشیر و بعد از طعام منکر و ن(این کلمه سانسور شده است) گویند!
• علامه نوری صاحب مستدرک الوسائل: صوفیه در ریاضات و تهذیب نفس متوسل شده اند به بدعت ها و کارهای حرام و دست از پیروی شرع برداشته اند. از این جهت از اصل شرع و دین جدا شده اند و جهت دیگری که از دین دور افتاده اند ادعای محال و بلند پروازی هاست که پیغمبران ادعا نکرده اند و چیزهایی که لایق مقام قدس حضرت پروردگار نیست قائل شده اند که واجب است خدا را از آن منزه دانست.
• محقق قمی صاحب قوانین در کتاب جامع الشتات می نویسد: ذکر و فکر تمام صوفیه باطل است و صورت مرشد را حاضر کردن در حال عبادت شرک محض و کفر است.
• علامه جلیل آخوند محمد طاهر قمی از اساتید علامّه مجلسی در کتاب تحفه الاخیار که در رد صوفیه است تمام فرق صوفیه را کافر دانسته و با دلیل و نقل کلمات خودِ آنها ثابت کرده و بسیاری از عقاید فاسد آنها را نقل کرده و نوشته است: شک نیست که ایشان بی دین و زندیق می باشند و هر که ایشان را کافر نداند بدون شک کافر یا بی اطلاع است.
• عالم ربانی حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در کتاب عبقری جلد اول بعد از آنکه احادیث معتبری در بطلان صوفیه نقل کرده می نویسد: ای عزیز، به فکر صحیح تامل کن و ببین این گروه که پیوسته معارض ائمه تو بودند و به تزویر بندگان خدا را از جاده هدایت ربوده اند اگر به طریقه ایشان سالک شوی دانی که گناه تو بر دیگری ننویسند و بسا باشد که گول آن می خوری که بعضی از کوتاه فکران شیعه نام اینها را به خوبی یاد کرده اند یا آنکه برای ایشان کرامت ذکر کرده اند یا بعضی را شیعه دانسته اند گول مخور زیرا اکثر بلاد شیعه در زمان سابق سنی بوده و بعد از آنکه شیعه شدند به عادت سابق نام و ذکر صوفیان در کتب و زبان ایشان باقی ماند.
• مقدس اردبیلی در جلد دوم کتاب شریف حدیقه الشیعه، فضایح صوفیه را آشکار نموده و بطلان تمام فرق و زندقه و بی دینی صوفیه را برملا کرده است.
چون صوفیه دیدند مقدس اردبیلی مرد معتبر و معروفی است و نمی شود او را «هو» کرد و اهل غرض خواند یا عیبی برای او ذکر کرد گفتند کتاب حدیقه الشیعه از او نیست و انکار مسلّمات کردند. در حالی که شخصیتهای معتبری چون محدث خبیر حاج شیخ عباس قمی در کتاب فوائدالرضویه، محدث بزرگ حاج میرزا حسین نوری در مستدرک، علامه ممقانی در کتاب تنقیح المقال، علامه شیخ حرّ عاملی در کتاب امل الامل، شیخ یوسف بحرانی در کتاب لؤلوء، علامه ملا محمد طاهر قمی در ملاذالاخیار و علامه میرزا حبیبا... خویی در جلد ششم شرح نهجالبلاغه، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه جلد ششم و چندین عالم بزرگ دیگر بر انتساب کتاب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی صحه گذاشته و تایید کرده اند.
• مرحوم محدث نوری و محدث قمی نقل کرده اند که صوفیه زشتی و مفاسد خود را درکتاب حدیقه دیدند و عظمت و شأن مولف آن را نزد تمام مردم مشاهده کردند و نتوانستند بر او طعنی بزنند ناچار شدند نسبت کتاب را به آن جناب انکار کنند همچنان که کفار هم میگفتند قرآن از محمد(ص) نیست یا مانند سنّیان که دیدند حدیث غدیر یا سوزاندن درب منزل حضرت زهرا(س) و قصه کربلا بر ضرر آنهاست تمام را انکار کردند مگر عده ای از ایشان که اهل انصاف بودند و مشت هم مذهبان خود را باز کردند.
مطالعه این کتاب ارزشمند یعنی جلد دوم حدیقه الشیعه را به همگان توصیه می کنیم.
• عارف بزرگ ملا حسینقلی همدانی میفرماید: مخفی نماند بر برادران دینی که بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلّمات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت ملک الملوک-جلّ جلاله- نیست و به خرافات ذوقیه، اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است کما هو دأب الجُهال و الصوفیه- خذلهم ا...- راه رفتن لایوجبُ الا بُعداً: همانگونه که شیوه نادانان و صوفیه است- که خداوند آنان را ذلیل کناد- راه رفتن به دوری از مقصد می انجامد.(برنامه سلوک در نامه های سالکان ص 97)
• آیت ا... حسن زاده آملی به نقل از حکیم عارف میرزا مهدی الهی قمشه ای:
اگر معنی صوفی و تصوف عبارت از ادعای دروغ مقام ولایت است و نیابت خاصه به هوای نفس و حبّ ریاست و خرقهبازی و سالوسی و ریا و دکان داری و فریب دادن مردم ساده لوح و تشکلات و امور موضوعه ی موهوم و القاء اوهام و تخیلات بر مردم زودباور به ادعای کرامات دروغ که عارف (حافظ) به راستی گوید:
صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
تا بالنتیجه از لذات حیوانی و شهوت دنیوی کاملا برخوردار گردند و به افسون و فریب، جمعی را گرد خود به نام فقر و درویشی و ارشاد جمع کرده و دکانی از آیات و اخبار عرفانی و گفتار نظم و نثر بزرگان حکما و علمای ربّانی باز کنند و حرف مردان خدا را بدزدند برای متاع دکان خود، چنانچه عارف قیومی ملای رومی فرماید:
چند دزدی حرف مردان خدا
تا فروشی و ستانی مرحبا
و آه و ناله های شیطانی و نفس های سرد بی حقیقت کشیدن و خلسه و رعشه ی ریا و خودنمایی برای آنکه در دل های مردم ساده دل جای گرفته و از دنیای آن بهره گیرند و بر آنها به افسون و نیرنگ، ذکر قلبی و سخنان ذوقی القاء کنند و از آخرت و مقامات اولیا و مراتب سعادت روحانی سخن گویند و خودشان جز سعادت مادّی و لذات فانی بدن دنیوی، به جایی معتقد نباشند.
دائم به فکر آنکه ثروتمندی را به دام آرند و از مال او و ارادت او تمتع و اعتباری یابند و در مریدان، هیچ تاثیر کمال نفس و صفای روح و خداشناسی و خداپرستی و تقوا نداشته بلکه تنها به رعونت و خودپسندی و ریاکاری و کبر و نخوت آنها بیفزاید و مردم را از استعداد فطری توحید و شوق ذاتی معرفت ا... خارج کرده به وادی ضلالت و راه ریا و سُمعت کشند و اینگونه صوفی در هر دور بسیار بوده و هستند. ضعف الطالب و المطلوب، اگر این است معنی صوفی صد نفرین حق بر این مردم باد که بدنام کننده نکونامان عالمند. (از کتاب معرفت به بیان و بنان علامه حسن زاده آملی)
• امام خمینی (ره) در کتاب سرالصلوه:
آنچه پیش اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج سلوک و سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد امری باطل و بیاصل و خیال خام بی مغزی است که با مسلک اهل ا... و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است. نعوذ با... منه
• آیت ا... محی الدین حائری شیرازی:
تصوف یعنی حالات بدون رعایت حدود الهی و خالی از حال اما عرفان حال را کنترل میکند و فرد نباید بنده ی حال باشد بلکه باید بنده تکلیف و چارچوب باشد اگر کار و حالات در دستور و چارچوب های شرعی باشد می شود عرفان و اگر خودرأی و هر چه اقتضا کرد باشد می شود درویشی. (جزوه آموزشی نقد و بررسی تصوف)
• چه خوب گفت کسی که گفت: آنکه در فقه چندان وارد نیست زهادت و تقدسش بیشتر است و آنکه اصول نمی داند اخباری می شود و آنکه حکمت نمی داند عارف می شود و آنکه هیچ کدام را بلد نیست صوفی میشود! (تقریرات فلسفه جلد3)
• آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته از این رو، حالش پست تر و غمزه اش بیشتر است. اصطلاحات این دو دسته (عرفا و حکما) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منحرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچارهی صاف و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین کرده برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده گمان کرده به لفظ «مجذوب علیشاه» یا «محبوب علیشاه» حال جذبه و حبّ دست دهد. ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کلّه گاهی خودش هم بازی خورده، خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات پیوند شده یک ولیده ی ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطۀ غریبه ای فراهم شود! و خود را با این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سرّ شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این غیر از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است. (از کتاب چهل حدیث، حدیث چهارم، تالیف امام خمینی (ره))
• این مرد پر کینه و عداوت (غزالی) با اینکه در کتابش که اسمش را کتاب اخلاقی گذاشته اند از هر درویش بی پدر و مادری نقل می کند که چه گفت ولی از صادقین علیهما السلام با این بیانات حکیمانه ای که دارند سخنی نقل ننموده است پس این کتاب چه تاثیری خواهد بخشید؟ (تقریرات فلسفه جلد 2)
• آیت ا... میرزا جواد تهرانی در کتاب عارف و صوفی چه می گوید: بزرگان صوفیه به منظور تطبیق مقاصد و مطالب خودشان با قرآن و حدیث هر گونه توجیه و تاویل را (گر چه از نظر فن مکالمه و محاوره و لغت و عرف به کلی ناسازگار و ناروا باشد) مرتکب شده و برای خود جائز دانسته اند و می گویند:
ما ز قرآن مغز را برداشتیم
پوست را بهر خران بگذاشتیم
اینان با این گونه تفسیر و تاویل، قرآن و حدیث را تابع افکار خود می نمایند.
• استاد شهید مرتضی مطهری:
در عرفان و تصوف خصوصا در عرفان علمی و بالاخص آنجا که جنبه ی فرقی پیدا می کند بدعت ها و انحرافات زیادی می توان یافت که با کتاب ا... و با سنت معتبر وفق نمی دهد. (کتاب آشنایی با کلیات علوم اسلامی، جلد 2، ص 83)
• اینها (متصوفه) تحت تاثیر تعلیمات مسیحیت از یک طرف، تعلیمات بودایی از طرف دیگر و تعلیمات مانوی از سوی دیگر در مساله مبارزه با نفس و به اصطلاح خودشان کشتن نفس و در مساله خود را فراموش کردن حساب از دستشان رفت اگر اندک توجهی به تعلیمات اسلام می کردند می دیدند اسلام طرفدار منهدم کردن نوعی خودی و زنده کردن نوع دیگری از خودی است. (آزادی معنوی ص 205)
• مرحوم آیت ا... العظمی شیخ علی صافی گلپایگانی (ره):
اما عرفان و عارف در اصطلاح طایفه های صوفیه، از اختراعات و ابداعات فریبنده آنان است و مسلمانان و مومنین نباید گول فریبکاری آنان را بخورند.
• آیت ا... العظمی نوری همدانی:
فرقه هایی چون صوفیه همه از نظر اسلام باطلند. آنها اسلام پرخروش را ختم به کشکول وتبرزین کردند و این مسائل اسلام را فلج کرد.
نامهی یک صوفی وپاسخ آیتا... العظمی لنکرانی
با عرض سلام، من یک ایرانی صوفی و شیعه هستم می خواهم بگویم فتوای شما مرا بسیار ناامید کرد امیدوارم شما راجع به فتوای خود تجدید نظر کنید. شما به علل و اسباب واقعی انحراف، بیگانگی و دوری مردم از اسلام نگاه کنید چرا آنها بیش از پیش به معنویت و تصوف علاقه مند می شوند. اینگونه فتاوا فقط می تواند مردم را از اسلام دور کند. چرا که از اینها برای اهداف و مقاصد سیاسی استفاده می شود. تصوف، روح و قلب اسلام است تصوف به ما کمک می کند که انسان های بهتری باشیم.
خانم ا . ن- 51 ساله از امریکا
جواب:
بسمه تعالی
با سلام و تحیت، هیچ مقصود سیاسی قطعا در این فتوا نبوده است و چنین تصوری بیجاست. آیا می توان گفت ائمه معصومین(ع) که شدیدا از فرقه صوفیه گلایه و ابراز انزجار نموده اند مقصود سیاسی داشته اند؟ آیا فقهای بزرگ اسلام که از ابتدا تاکنون نسبت به این فرقه، اظهارات و فتاوای بسیار تندی داشته اند مقصود سیاسی داشته اند؟ شما در طول تاریخ اسلام کدام مرجع تقلید و مجتهد را سراغ دارید که نسبت به این فرقه تاییدی داشته باشد؟ شما خانم محترم هیچ از خود سوال نموده اید که اگر این فرقه صحیح است چرا منجر به جایی می شود که ضروریات اسلام را نادیده گرفته و حتی نماز و روزه را به بهانه وصل شدن به خدا ترک کنند؟ مگر امیرالمومنین(ع) که به ادعای این فرقه مورد توجه شدید آنان است در هنگام شهادت، فرزندان خود را به نماز و عمل به قرآن توصیه نفرمود؟ مدعیان تفکیک طریقت از شریعت در کدام یک از متون دینی از قرآن و کلمات پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) شاهدی بر آن دارند؟ آیا شریعت و دین جز عمل نمودن به قرآن و سنت پیامبر و عترت اوست؟
اگر مقداری مطالعه دقیق و بدون تعصب در اسلام نمایید به این نقطه خواهید رسید که تصوف نه تنها روح اسلام نیست بلکه با روح اسلام کاملا مباینت دارد و قادر بر سیراب کردن انسانهای تشنه ی معنویت نیست و سرابی است که گروهی را فریفته و به سوی خود جذب کرده است.
در خاتمه توجه شما را به برخی از روایات صادره از ائمه معصومین(ع) جلب می نمایم. این روایات را مرحوم شیخ حُر عاملی در کتاب اثنی عشریه و مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه و میرزا حبیب ا... خویی در جلد سیزدهم شرح نهج البلاغه گردآوری نموده اند:
1- از امام هشتم (ع) به سند معتبر رسیده است کسی که در نزد او از صوفیه سخن به میان آید و با زبان و یا قلب به انکار و اعتراض برنخیزد از پیروان ما نیست و فردی که آنان را مورد نکوهش و اعتراض قرار دهد مانند کسی است که در رکاب رسول خدا با کفار می جنگد.
2- مردی به امام صادق (ع) عرض کرد: در زمان ما گروهی به نام صوفی هستند شما چه نظری دارید؟ فرمود: آنان دشمنان ما هستند و افرادی که به آنان تمایل نشان می دهند از آنان به شمار می آیند و با آنان محشور می شوند. من از چنین افرادی بیزار هستم.
3- امام هادی (ع) با عده ای در مسجد نشسته بودند جماعتی از صوفیه وارد مسجد شدند و حلقه وار نشستند و شروع به لا اله الا ا... نمودند. حضرت فرمود: به این فریبکاران توجه ننمایید که جانشینان شیطان و ویرانگران پایه و ارکان دین می باشند. و در دنباله ی همین روایت حضرت فرمودند: و الصوفیهُ کُلّهم مخالفونا و طریقتهم مغایره لِطریقتنا. تمام فرقه های صوفی مخالف با ما هستند و راه و روش آنان با راه و روش ما مغایرت دارد برای آگاهی بیشتر به کتبی که اشاره شد مراجعه نمایید.
من برای شما و همه فرزندان دینی خود دعا می کنم که در سایه رعایت تقوا بتوانیم از سرچشمه زلال شریعت محمدی (ص) سیراب گردیم.
والسلام محمد فاضل
حدیثسفینه و راه نجات
در احادیثى که از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایتشده، اهل بیت آن حضرت به عنوان کشتى نجات شناخته شده است، چنانکه حاکم در کتاب مستدرک از ابو ذر روایت کرده است که در حالى که دست در خانه کعبه آویخته بود مىگفت از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود:
«ان مثل اهل بیتى فیکم، مثل سفینة نوح من قومه، من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق» . (المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 151.)
موقعیت اهل بیت من در میان شما همانند موقعیت کشتى نوح در میان قوم او است، که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت، و هر کس از آن روى برتافت، غرق گردید.
ابن حجر در معناى حدیث چنین گفته است:
«وجه تشبیه اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به کشتى نوح این است که هرکس آنان را دوستبدارد و آنان را بزرگ بشمارد و از هدایت دانشمندان اهل یتبهرهمند گردد، از تاریکى مخالفتبا حق نجات خواهد یافت، و هر کس از آنان روى برتابد، در دریاى کفران نعمت الهى غرق و در ورطه طغیان هلاک مىشود» (بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 32.)
حدیث ثقلین و طریق نجات
گذشته از حدیث سفینه، حدیث ثقلین نیز که از روایات متواتر اسلامى است، طریق نجات را روشن مىسازد، و آن پیروى از عترت و اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است. و جالب این است که یکى از علماى اهل سنتبه نام الحافظ حسن بن محمد صمغانى (متوفاى 650 ه ق) در کتاب خود به نام «الشمس المنیرة» پس از نقل حدیث افتراق امت نقل کرده است که مسلمانان از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم خواستند تا فرقه ناجیه را به آنان معرفى کند تا از آنها پیروى کنند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«انى تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم به لن تضلوا من بعدى ابدا، کتاب الله و عترتى اهل بیتی، ان اللطیف الخبیر نبانى انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض» . (همان، ص 32 - 33.)
مفاسد اخلاقی دراویش
دراویش بخاطر دوری از قرآن واهل بیت ع به انواع انحرافات عقیدتی واخلاقی دچار شده اند .رهبر دراویش همدان بنام محمد مهدی برازنده در دادگاه گفت که من به آیه الله خامنه ای نامه نوشته ام وگفته ام که همه خانقاههای ایران محل فساد است.زیرا من به تعدادی خانقاه رفته ام ودیده ام که با ناموس مردم چه می کنند.او می گفت استادم به من یاد داد که طبق آیه 10 سوره فتح (ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله)که خدا می فرماید هرکه باتوای نبی !بیعت کند با خدا بیعت کرده است!
همه زنها به مرشد وقطب حلالند!حتی زنهای شوهر دار!
خود آقای برازنده در خانقاهش در همدان دچار فساد اخلاق بود وبه چندین فقره زنا وکارهای زشت دیگر اعتراف نمود.و سنگسار گردید.
همچنین احسان علیشاه قطب فرقه خاکساریه بود که درسالهای گذشته به علت زنا بامریدان زن خودوشکایت زنان دردادگاه به اعدام محکوم شد.
نوربخش رئیس فرقه نوربخشیه نیز به زنان پیرو خود تجاوز می نمود.
یا پاشا در بروجرد که اوهم کارهای زشت زیادی مرتکب شد.معصوم علیشاه دکنی در زمان ملا محمد مجتهد بهبهانی در کرمانشاه بدست این مجتهد محاکمه و بخاطر کارهای زشت وانحرافات عقیدتی ،کشته شد.و در طول تاریخ دراویش از این مفاسد وانحرافات فراوان دیده شده ومی شود.
مولوی خود می گوید:
خانقاهی که بود بهتر مکان من ندیدم یک زمان در وی امان!
روبه من آرند مشتی خمرخوار چشم ها پرنطفه ،کف خصیه فشار!(مثنوی ص99)
که مولوی در این شعر به شرابخواری ولواط کاری دراویش اشاره نموده است.!
در کتاب صوفیگری آمده است که:
اﻳﻨﺴﺖ ﺑﭽﻪ ﺑﺎزي )ﻳﺎ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮدﺷﺎن ﺷﺎهﺪ ﺑﺎزي(
ﮐﻪ از زﺷﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﮔﻨﺎهﻬﺎﺳﺖ، در ﺧﺎﻧﻘﺎﻩ رواج ﻣﻴﺪاﺷﺘﻪ، و اﻳﻦ زﺷﺖ ﺗﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﻨﺎن ﻧﺎﭘﺎﮐﻲ رﺧﺖ ﭘﻮﺷﺎﻧﻴﺪﻩ و ﺁﻧﺮا ﺑﺎ »ﻋﺸﻖ ﺧﺪاﻳﻲ »ﮐﻪ
ﻣﺪﻋﻲ ﻣﻲ ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﻬﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﮔﺮداﻧﻴﺪﻩ و ﺟﻤﻠﻪ »اﻟﻤﺠﺎز ﻗﻨﻄﺮﻩ اﻟﺤﻘﻴﻘﻪ« را ﺑﻪ زﺑﺎﻧﻬﺎ اﻧﺪاﺧﺘﻪ اﻧﺪ.
اﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﺻﻮﻓﻴﺎن ﻣﻲ ﺑﻮدﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ هﺮ ﮐﺎر ﺑﺪي از ﺧﻮدﺷﺎن، ﻋﻨﻮان ﻧﻴﮑﻲ درﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻬﺮاﻧﻴﺎن »ﭼﻴﺰي هﻢ دﺳﺘﻲ ﻃﻠﺒﮑﺎر
ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ«. ﻣﺜﻼ ﺑﻴﮑﺎري را »ﺳﺮ ﻓﺮود ﻧﻴﺎوردن ﺑﻪ دﻧﻴﺎي دون« ﻣﻲ ﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ، ﮔﺪاﻳﻲ را »رﻳﺎﺿﺘﻲ« ﺑﺮاي ُﺸﺘﻦ »ﻣﻨﻲ و ﺧﻮدﺧﻮاهﻲ »ﻣﻲ
ﮐ ً
ﺷﻤﺎردﻧﺪ، زن ﻧﮕﺮﻓﺘﻦ را »ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ از ﻟﺬت« ﻣﻲ ﺧﻮاﻧﺪﻧﺪ. ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﺑﺎزي ﻧﻴﺰ ﭼﻨﺎن ﻋﻨﻮاﻧﻲ را ﺳﺎﺧﺘﻪ اﻧﺪ.
در کتاب صوفیگری آمده است که:
دراویش ومواد مخدر
استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه ی طولانی دارد.حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامه های خانقاه ها بوده است.در بسیاری از شاخه های نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقه هایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه ی طولانی دارد.
مثلا حیرتعلیشاه ناینی جانشین صفی در نامه ای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر می کند.
صفاعلیشاه)ظهیرالدوله استاد استعمال بنگ و چرس بود و دخترش ولیه حتی در اشعارش از عشق به دود و دم دم می زند.
غلامعلیشاه خاکسار در بسیاری از مجالس بساط تریاکش به پا بود و عکسهای او بر سر منقل موجود است.
در وقفنامه ی چندین خانقاه استعمال تریاک و حشیش جزو شرایط وقف است.
اگر چه دراویش گنابادی مدعی هستند که در این فرقه استعمال مواد مخدر ممنوع شده اما هنوز مشایخ زیادی از این فرقه مانند محجوبی و..رسما به استعمال مواد مخدر مشغولند.
به هر حال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است.
علامه ی طباطبایی رحمت الله علیه عارف بزرگ و مفسر ارجمند شیعه در المیزان می فرمایند:
علامه مىفرماید: “صوفیه براى سیر و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههاى جدیدى را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اینکه به جایى رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و کارشان به جایى رسید که در محرمات غوطهور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده مىشود(محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج5، ص 282، قم:انتشارات موسسه نشر اسلامی)
بازار عرفان صوفیانه
کافی است سری به بازارعرفان صوفیانه بزنید تا ببینید چه تراژدی غم انگیزودردناکی اتفاق می افتد.دراین بازارهمه چیزدیده وپیدا می شودجزعرفان،خدا شناسی، فناءفی الله وقرب الی الله. آیا قرار بودمحصول عرفان،مارخوری،لامپ ومهتابی جویدن وسیخ زدن وآزاررساندن به جسم وجان آدمی، این امانت الهی باشد،آیا عرفان یعنی معرکه گیری وانجام کارهای خارق العاده،کافی است مقایسه ای بین عرفان اهلبیت _ علیهم السلام _ وحقیقتی که آنها برای ما بازگومی کنند و به اصطلاح عرفان صوفیانه صورت گیردتا ببینید چه انحرافی صورت گرفته است.
به قول معروف:
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت اززمین تا آسمان است
مذهب شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی موسس فرقه نعمت اللهیه شیعه نبوده است اگر چه در مدح ائمه اشعاری دارد و اشعاری مبنی بر سنی بودن وی نقل کردیم
برای روشن تر شدن مساله دو سند جدید نیز ذکر می نمایم
۱-شاه نعمت الله ولی، ابوبکر را افضل می دانست چنان که در رساله ی تحقیق الاسلام ص ۱۱نوشته است:
امام حق بعد رسول(صلی الله علیه وآله) امیر المؤمنین (ابوبکر) است و امامت او ثابت است به اجماع امت و بعد از او امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه و بعد از او امیر المؤمنین عثمان رضی الله عنه و بعد از او امیر المؤمنین و امام المتقین علی کرّم الله وجَهه، و الفضیلةُ بهذا الترتیب.
۲-در نسخه ی نفیس خطی رسائل شاه ولی موجود در کتاب خانه ی خانقاه شمس الوفا که در فاصله ی سال های 1066 ـ 1087 هـ ق یعنی در عهد صفویه و دوره ی قدرت تشیع به دست یکی از مریدان او تحریر یافته، رساله ای است با عنوان «تحقیق مراتب الالهیه» که در ضمن آن از خلفای اربعه و ائمه ی اهل سنت و جماعت صریحاً به احترام یاد شده است، بدین قرار:
... و از نبیّ بر چهار رکن نبوة که ابوبکر و عمر و عثمان و امیر المؤمنین علی(علیه السلام)است (کذا) ابوبکر صورت قلب است و عمر صورت عقل و عثمان صورت روح و علی صورت نفس و از ایشان بر چهار امام که ایشان چهار رکن اند از ارکان الهی و آن مالک است و احمد و حنیفه (کذا) و شافعی...
اگر انسان مدققی آثار و افکار شاه نعمت الله ولی را بررسی کند خواهد یافت که اگر چه مانند برخی اهل سنت ارادتی به ائمه شیعه داشته است ولی بر مذهب اهل سنت زندگی می کرده است
حکایتی از شیخ بهائی در مورد شیخ صوفیه
در کشکول شیخ بهائی آمده است:آوردهاند که روزی مریدی به نزد شیخی از مشایخ صوفیه آن زمان رفت و گفت:
یا شیخ زن من حامله است، میترسم که دختری بیاورد، توقع اینکه دعا کنی که از برکت انفاس شما، خدایتعالی پسری کرامت کند.
شیخ گفت:
برو چند خربزه بسیار خوب با نان و پنیر بیاور تا اهل الله بخورند و در حق تو دعا کنند.
آن مرد گفت: به چشم.
بعد رفت و نان و پنیر و خربزه حاضر ساخت.
پس از صرف و تناول، آن مرد دعا نمودند، شیخ نیز دعا و فاتحه بخواند و گفت:
ای مرد خاطر جمع دار که خدای تعالی البته تو را پسری کرامت خواهد فرموده که در ده سالگی داخل صوفیان خواهد شد.
چون مدت حمل بگذشت و حمل را بنهاد دختری کریه منظر بود، آن مرد بسیار دلگیر گردید، به خدمت شیخ آمد در حالتی که همه مریدان نزد شیخ حاضر بودند گفت:
یا شیخ؟! دعای تو در حق من اثر نکرد و حال اینکه شما تأکید فرمودی خدای تعالی پسری کرامت خواهد فرمود، الحال دختری بد ترکیب و کریه منظر متولد گردیده؟!!
شیخ گفت:
البته آن سفره که به جهت اهل الله آوردی باکره بود، چنانچه آنرا از راه رضا و صدق و ارادت آورده بودی البته پسری میشد، در هر حال به نهایت خاطرجمع اگرچه دختر است لکن زیاده از پسر به تو نفع خواهد رسید، زیرا من در خلوت و مراقبت چنین دیدم که علامه خواهد شد.
پس از این گفتگو، به دوماه دختر وفات یافت.
آن مرد با به نزد شیخ آمد و گفت:
یا شیخ! آن دختر نیز وفات یافت، غرض اینکه دعای شما به هیچ وجه تأثیری نکرد.
شیخ گفت:
ما گفتیم این دختر بیش از پسر به تو نفع میرساند، اگر زنده میماند بر مشغله دنیاداری و آلودگی تو میافزود پس بهتر آنکه به رحمت ایزدی پیوسته شد.
روایت شده که چون شیخ این بگفت مریدان به یکبار برخاسته بر دست و پای شیخ افتادند و پای شیخ را بوسته میدادند و میگفتند:
انشاء الله تعالی وجود شما را سلامت دارد که از این وجه ما را حیات تازه بخشیدی، حقا که نفس
و دم پیر کامل، کم از دم عیسی نیست.
پاسخ به چند سوال:
1-چرا افرادی از شیعیان ،درویش می شوند؟
جواب:گاهی میل به معرفت الهی وخداشناسی و وصول الی الله در جوان آنقدر داغ و پرحرارت است که بدنبال راهی می گردد تا اشباع شودو چون اسلام ومبانی اسلام وتشیع را نمی شناسد.معرفت به چهارده معصوم ندارد.دنبال جائی برای اشباع فطرت خداشناسی خود می گردد. لذا با تبلیغات دراویش که خود را فانی در خدا می دانند جذب فرقه می گردند.
محمدمهدی برازنده رئیس فرقه در همدان می گوید:{ در سی سالگی میل شدیدی به وصول الی الله در خود احساس کردم.از افرادی پرسیدم چگونه می شود به خدا رسید؟گفتند برو درویش شو!من هم در خانقاهی در کرمانشاه مشغول شدم تا اینکه بعد از 15سال خودم استاد گشتم ودر همدان خانقاه راه اندازی کردم وصدها نفر را به درویشی مشرف گردانیدم.ولی الان (در دادگاه) به همه می گویم که من به خدا نرسیدم بلکه به شیطان رسیدم!}
در حالی که یک فرد شیعه می تواند رسیدن به خدا را با تزکیه وتهذیب نفس وعمل به توصیه های ائمه ع وعلماء ربانی تجربه نماید.
این همه دعا ومناجاتهای عالی مخصوصا مناجات شعبانیه ودعاهای پانزده گانه امام سجاد در مفاتیح که می تواند انسان را به معراج ببرد.با استفاده از این ادعیه که قرآن صاعد لقب گرفته اند وبا راهنمایی شخصیتهای عارف،به خوبی می توان سیر وسلوک درست را انجام داد.
شخصیتی مانند آیه الله قاضی وآیه الله بهجت وامثالهم در بین علماء شیعه کم نیستند.چرا بایدافرادی راه را عوضی بروند ودرویش شوند ودر آخر عمر حسرت بخورند که چرا درویش شدند که از خدا وخلق دور گشتند وبه دام ابلیس گرفتارشدند؟
علت دوم برای درویش شدن عده ای از شیعیان این است که چون افرادی لاابالی هستند ومی خواهند از مسجد ونماز واجتماعات مسلمین فرار کنند درویش می شوند وهرکه از آنها می پرسد چرا مسجد نمی آیی؟می گوید من درویش هستم.چرا ترانه گوش می دهی؟من درویش هستم.چرا در اجتماعات مسلمین شرکت نمی کنی؟من درویش هستم!
علت سوم بُغض ودشمنی نسبت به نظام جمهوری اسلامی وروحانیت و مرجعیت است.بخاطر دشمنی که با اسلام ودستورات نجات بخش آن دارند درویش می شوند تا در نقطه تقابل با نظام اسلامی قرار بگیرند.شاید بتوانند از این طریق ضربه بزنند.در حالی که نظام اسلامی آن چنان قدرتمند است که ابرقدرتها در مقابل آن عاجز شده اند چه برسد به عده ای درویش وصوفی.
علت چهارم جهل وناآگاهی است.چون از انحراف فرقه مذکور اطلاع ندارند جذب این فرقه می شوند.
علت پنجم استفاده از مفاسد این فرقه است. مراسم سماع و آواز و غناء آسيب هاي اخلاقي و حتي انحرافات جنسي و فاصله گرفتن از شريعت نيز از انديشه هاي انحرافي اين فرقه است و اصولا برخي از پيروان اين گروه بخاطر وجود مسائل مذکور به اين فرقه گرايش پيدا کردند. نيروهاي امنيتي در سالهاي اخير با دستيابي به اسناد اين فرقه متوجه انحرافات جنسي آنان شده اند، انحراف و آلودگي اخلاقي دراويش در خانقاه ها سابقه ديرينه دارد.
علت ششم :
یک دیگر از عوامل جذب افراد به سوی درویشگری و عرفان بحث شگفت انگیز سحر و جادو و تسخیر اجنه و ... است. بسیاری از افرادی که جذب فرقه های درویشی می شوند به علت علاقه به مسائل غیبی و علوم غریبه وراد سلاسل و فرقه های درویشی می شوند زیرا از گذشته چنین مرسوم بوده که دراویش بر علوم غریبه (کیمیا ، لیمیا ، هیمیا ، سیمیا ، ریمیا) و جفر و رمل و ... مسلط بوده اند و این علوم را می توان در میان آنان پیدا کرد. بدیهی است که هر فردی به علوم ماوراءالطبیعه و غیبی علاقه و انگیزه دارد و طالب است در مورد این امور اطلاعات کسب کند. بسیاری افرادی که درویش شده اند از روی همین علاقه بوده است . حال فرد جوانی انگیزه کسب علوم غریبه را دارد کجا باید بیابد ؟ آیا راهی جز خانقاه و یا کتب خطی پیش روی اوست . علاقه به تسخیر جن و تسخیر روح ، بخت گشایی ، گشایش حاجات ، هفتاد دو دیو و ... همه و همه در فکر جوان مشتاق به اینگونه مسائل وجود دراد.
کتاب خطی علوم غریبه پیدا می کند . خوب کتاب بدون استاد نمی شود . استاد کجاست ؟ چگونه می توان پیدا کرد؟ خانقاه یا درویش یا پیر کدامیک ؟ اینگونه افکار باعث می شود که فرد در مورد درویشی جستجو کند و به دنبال استاد واقعی می گردد . حال اگر با درویشی روبرو شود چه اتفاقی می افتد . فرد کم اطلاع هست در همه مسائل چه علوم غریبه چه عرفان چه کشف و کرامات . حال هر چه درویش به او بگوید این فرد می پذیرد. چون فرد به این مسلئل شوق دارد. حال اگر آن درویش واقعا بر این امور آگاه باشد و به طرف مقابل اندکی آموزش بدهد . شوق فرد بیشتر شده و به مرحله ای می رسد که مرید و شاگرد درویش شده و او را می سناید. سخنان درویش را حق گرفته و مابقی را دروغگو یا منحرف و نادان فرض می کند . حال این فرد که اینگونه جذب درویشی شده خودش می شود یک عامل تبلیغ برای درویشگری و افراد ناآگاه دیگر مانند خود را نیز به این طریق به درویشی متمایل می کند. دادن اذکار و اوراد و ختومات به افراد نیز توسط دراویش از جمله همینگونه امور است.
2-دراویش احادیثی در مدح درویشی و صوفیه از امامان ع نقل کرده اند که در این روایات ذکر شده که دراویش مورد تایید ائمه ع هستند.
جواب:این احادیث جعلی هستند زیرا راویان آنها ناشناخته یا غیر موثق وغیرعادل می باشند بنابراین این روایات باطل می باشند.اگر دراویش راست می گویند روایاتی که راویانش به وثاقت وعدالت شناخته شده اند را عرضه بدارند.ولی محال است زیرا ائمه ع بارها وبارها به انحراف دراویش تصریح نموده اند.
3-بعضی از افرادی که درویش شده اند متحول شده وانسان های خوبی شده اند.مثلا دیگر سیگار نمی کشند.همسرشان را اذیت نمی کنند.کارهای زشت نمی کنند.درحالی که قبل از درویش شدن این کارهارا می کرده اند!
جواب:وقتی انسان عضو تشکیلاتی می شود خودرا مقید به تبعیت از برنامه های آن تشکیلات می کند لذا ممکن است بداخلاقی وکارهای زشتی که کرده موقتا کنار بگذاردو در او تحول ایجاد شود.اما دراویش فقط یک لایه ندارند.دراویش چند لایه هستند.لایه اولش مخصوص افراد تازه وارد است که در مقابل اینها تظاهر به دینداری وولایتمداری و قرآن دوستی می کنند وافراد تازه وارد را با این تظاهر،شستشوی مغزی می نمایندتا زمانی که شخص جزو خواص می شود آنوقت می فهمد که اینها دین ندارند! کسانی که جزو خواص شده اند خود می دانند که رهبران دراویش افرادی هستند که یا تشنه شهوت هستند لذا کارهائی می کنند که بعد رسوا می گردند.یا تشنه ریاست هستندواز اینکه مریدها در مقابل آنها سجده کنند چه لذت وصف ناشدنی می برندویا دنیا طلب بوده وبه جمع آوری ثروت مشغولند.
پس اگر رفتار تازه دراویش بهتر شد دلیل بر سعادت وحق بودن فرقه نیست .
4-عده ای از دراویش نماز می خوانند.امامان را قبول دارند.کاهای زشت نمی کنند اینها چرا باطل هستند؟
جواب:اینها ظاهر سازی است والا فرقه دراویش هیچ سنخیتی با اهل بیت ع وشیعیانشان ندارد.
.شیعیان معتقدند اول شخص عالم بشریت ،حضرت محمد ص می باشدو بعد از رحلت او،دوازده امام به فرمان الهی حجت خداوند در زمین وآسمان هستندکه اطاعت از آنها همچون اطاعت از پیامبر اسلام ص واجب ولازم است ودر زمان غیبت کبری،فقهاءجامع الشرایط ولایت دارند وهمان اختیارات امام را،ولی فقیه برعهده داردواطاعت از او همچون اطاعت از امام زمان عج لازم است ولی دراویش معتقد به غوث وقطب و مرشد وابدال وولی وامثال آن هستند.و مخالف ودشمن فقهاء می باشند.
البته برای گول زدن مردم ،گاهی قرآن ونهج البلاغه ونماز می خواهند وادعای تبعیت از اهل بیت ع را می کننداما با پرونده قطوری که دراویش در طول این چهارده قرن دارند معتقدیم که دراویش و صوفیه همگی منحرف می باشند واین فرقه برای نجات ورسیدن به سعادت دوجهان،راهی جز کنار گذاشتن این روش وپیوستن به صفوف شیعیان عالم ندارند.
سومین قسمت از نظرات فقهاء وعرفاء بزرگ در رد تصوف
و اما فقهاي عصر حاضر به اجماع صوفيه را داراي انحرافات فراوان ميدانند و ميگويند بايد به شدت از آنها پرهيز نمود. علماي گذشته نيز نه تنها با صوفيه قويا مخالفت داشتهاند، بلكه در رد آنها نيز كتابها نوشتهاند. سلطان الواعظين شيرازي -رحمه الله- در كتاب فضايح الصوفيه 120 كتاب علمي و تحقيقي از علماي بزرگ را ذكر ميكند كه هر يك به رد صوفيه پرداختهاند. اجمالا در بين علماي درگذشته بزرگاني چون حسين بن سعيد اهوازي، ابوسهل نوبختي، قطب راوندي، شيخ مفيد، شيخ طوسي، شيخ طبرسي، ابن نديم، علامه حلي، صدرالمتالهين شيرازي (ملاصدرا)، مقدس اردبيلي، شيخ حر عاملي، شهيد اول، شهيد ثاني، قاضي نور الله شوشتري، شيخ بهائي، علامه مجلسي، ملا محمد صالح مازندراني سمعاني، ملامحسن فيض كاشاني، علامه وحيد بهبهاني، ملا محمدي مهدي نراقي، ملا احمد نراقي، علامه بحراني، ميرزاي قمي، ملاعلياكبر اژهاي، ميرزا جواد تهراني، ملا محمد طاهر قمي، سيد نعمت الله جزائري، سلطان الواعظين شيرازي، علامه محمد تقي جعفري تبريزي، شهيد مرتضي مطهري، ... كه هر يك استوانههايي در تشيع بودهاند، بر خلاف صوفيه رعايت دستورات شريعت را براي رسيدن به حقيقت تا پايان عمر واجب ميدانند و صوفيه را منحرف دانسته و آنها را رد كردهاند. برخي از اين بزرگان كتب خود را تماما در مقابل سلك صوفيگري و يا رد آنان تاليف كردهاند..
آخوند ملاحسينقلي همداني
ملاحسينقلي همداني را ميتوان گفت بنيانگذار علم اخلاق بوده و سيره وي همچنان مورد استفاده علماي اخلاق است. بيش از 300 نفر مستقيم و غير مستقيم زير نظر اين مرد بزرگ تربيت شدند كه هر يك ستارهاي در آسمان معرفت شده و با نور خود تشنگان راه را سيراب نمودند. ملاحسينقلي همداني كه صوفيان با اصرار و التماس بر سر كلاس اخلاق وي حاضر ميشدند، در يكي از دستورالعملهاي گهربار خود براي سير و سلوك ضلالت صوفيه را مشخص ميسازد و ميفرمايد: «مخفي نماناد بر برادران ديني كه به جز التزام به شرع شريف در تمام حركات و سكنات و تكلمات و لحظات و غيرها راهي به قرب حضرت ملك الملوك جل جلاله نيست، و به خرافات ذوقيه كَما دَأبُ الْجُهّالِ وَ الصّوفِيَّةِ خََذَلَهُمُ اللهُ (چنان كه روش نادانان و صوفيان كه خداوند خوارشان سازد، است) راه رفتن لا يُوجِبُ إلّا بُعْدًا (جز دور گشتن را موجب نميشود). اگر چه ذوق در غير اين مقام (مقام صوفيه) خوب است.» اهميت شرع در نزد شاگردان آخوند نيز از آثار آنها همچون المراقبات ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي و تذكرةالمتقين شيخ محمد بهاري كاملا مشهود است.
ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي
عرفان ميرزا جواد آقا ملكي نزد اهل معرفت كاملا شهره است و جان تسليم مالك هستي كردن وي به هنگام اقامه نماز و گفتن تكبيرهالاحرام و احقاق حديث «الصلوة معراج المؤمن» در مورد اين عارف سترگ، معروف است. ايشان در كتاب ارزشمند المراقبات (اعمال السنه) خود كه يكي از بزرگترين آثار به جاي مانده در عرفان و اخلاق و سير و سلوك الي الله است، خطر صوفيه را از كافرين و مشركين و منافقين نيز بدتر ميداند و در مورد آنان مينويسد: «ترك صورت (عبادات) چنانكه در صوفيان -خذلهم الله- ديده ميشود، هم ضلال (گمراهي) است و هم اضلال (گمراه كننده) و خروج از دين در آن مشاهده ميشود و براي اسلام زيانبارتر از هر چيز است.» عبارت زيانبارتر از هر چيز كاملا عمق خطر را مشخص ميسازد.
آيتالله ميرزا سيد علي آقا قاضي
آيتالله قاضي عارف بزرگي بود كه درباره او گفتهاند شايد از صدر اسلام تاكنون عارفي به جامعيت وي نيامده است. كه صوفيان افتخار اظهار ارادت به ايشان را داشتند، همواره ميفرمود با دراويش و طريق آنها كاري نداريم، طريقه طريقه علما و فقها است. بهار عليشاه رييس فرقه گناباديهاي نجف و كوفه بود. وي فقط يك دستار ميپوشيد، دستار يك لباس بسيار گشاد است، ولي لباسهاي داخلياش خيلي كثيف بود. آيتالله قاضي به او ميفرمود: آخر اين چه وضعي است؟ خودت را تميز كن، فقط اين دستار را پوشيدهاي كه چه؟! ايشان ميگفت آدم بايد به بدنش خوب برسد، تميز باشد، مرتب باشد، عطر بزند، لباسهايش خوب باشد، نه اين كه تن را رها كن تا نخواهي پيراهن، كه چه بشود آخر؟! ميگفتند فرقه ذهبيه به ما خيلي اظهار ارادت ميكنند ولي من با آنها ارتباط ندارم، ما با ذهبيه چكار داريم. حضرت آيتالله در جاي ديگر فرموده بود «اولين گام در راه سير و سلوك تصحيح اجتهاد يا تقليد است.»
آيتالله علامه سيد محمد حسين طباطبايي
علامه ذوالفنون كه جامعيت وي بر اهل علم از غير مسلمانان نيز پوشيده نيست، ميفرمايد: «اكثريت متصوفه اين بدعت را پذيرفتند و همين معنا به آنها اجازه داد كه براي سير و سلوك، رسمهايي و آدابي كه در شريعت نامي و نشاني از آنها نيست، باب كنند و اين سنتتراشي همواره ادامه داشت. آداب و رسومي تعطيل ميشد و آداب و رسومي جديد باب ميشد تا كار به آنجا كشيد كه شريعت در يك طرف و طريقت در طرف ديگر قرار گرفت و برگشت اين وضعيت بالمال به اين بود كه حرمت محرمات و اهميت واجبات از ميان رفت، شعائر دين تعطيل و تكاليف ملغي شد. يك صوفي جايز دانست هر حرامي را مرتكب شود و هر واجبي را ترك كند!»
آيتالله ميرزا علياكبر مرندي
عرفان آيتالله مرندي كه از شاگردان عارف نامدار آيتالله قاضي بوده مانند ديگر عارفان راستين از شريعت و عترت و كتاب الهي نشأت گرفته بود و به همين خاطر همواره به شاگردان خويش توصيه و تاكيد ميكرد كه تنها با عمل كردن به واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات ميتوان زمينه سير به سوي كمال را پيدا كرد و در اين باره با تصوف و طريقه صوفيگري مخالفت كرده و خطرناك بودن آن را به شاگردانش گوشزد ميفرمود.
آيتالله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي
ايشان كه چندين بار نيز خدمت وليعصر(عج) مشرف شده و از معدود بزرگان طول تاريخ اسلام است كه حتي از بزرگان اهل سنت و زيديه اجازه روايي داشته است، ميفرمايد: «مصيبت صوفيه بر اسلام از بزرگترين مصائبي است که ارکان اسلام را ويران کرده است به گونهاي كه از اساس دين، سنگي را بر سنگي باقي نگذاشتند، نصوص قرآن و سنت را بر خلاف ظاهر آيات تأويل نمودند و با احکام فطري و عقلي اسلام مخالفت کردند و به وحدت وجود بلکه موجود معتقد شدند و به عبادات صوفيانه و مداومت بر اوراد و اذکاري که سراسر از کفريات و اباطيل پر بود و ساخته رؤساي صوفيه بود، پرداختند و ملتزم به نوعي از ذکر که آن را ذکر خفي قلبي! نامند، شدند که از طرف راست قلب شروع شده و به طرف چپ قلب ختم ميشود! چه عجيب است اين اوراد و اذکار و اعتقادات بياصل و اساس و گزاف!».
آيتالله بانو نصرت امين اصفهاني
در عظمت بانوي اصفهاني آن عارفه نامي، همين بس كه از افتخارات آيتالله مرعشي نجفي اين است كه از ايشان اجازه روايي داشته است. بانو امين نصيحت فرمود: «بله، كسي كه ميخواهد آدم بشود، كسي كه ميخواهد به خداي تبارك و تعالي نزديك شود، بايد مواظب دامهايي كه پهن شده است، قَطّاع الطريقهايي كه ايجاد شدهاند، باشد. بنابراين بايد درس بخوانيد و علوم ديني را كسب كنيد. فريب اهل تصوف را مخوريد! فريب كساني را كه دام پهن كردند به عنوان عرفان و طريق را مخوريد! فريب كساني كه ميگويند:
بشوي دفتر اگر همدرس مايي كه علم عشق در دفتر نباشد
اين شعر را بهانه ميكنند براي سوق دادن بندگان خدا به دوري از درس و علوم ديني تا از ناآگاهي مردم سوء استفاده كنند. فريب مخوريد! بخوان دفتر اگر همدرس مايي، كه علم عشق در كتاب خدا و در دفتر محمد و آل محمد (ص) باشد». اين بانوي بزرگوار تاكيد زيادي به درس خواندن داشت.
آيتالله شيخ محمد جواد انصاري همداني
آيتالله قاضي در مورد اين عارف كامل فرمود ايشان تنها كسي بوده كه با رياضات سنگين علم توحيد را بدون استاد و مستقيما از خدا دريافت داشته است.
آنچه را كه آيتالله انصاري شديدا با آن مخالف بود و آن را دور كننده آدمي از راه ميدانست، سلك تصوف و درويشي بود و ميفرمود: من اينها را بررسي كردم و ديدم برنامهاي مغاير با شريعت اسلام دارند. آيتالله انصاري از اندك توجهي كه به دراويش و تصوف بشود، منع ميكرد و هر وقت بزرگان و رؤساي سلسلههاي مختلف براي استفاده به محضر گهربار ايشان مشرف ميشدند، اول سعي ميكرد آنها را راهنمايي و ارشاد كند و اگر قبول نميكردند، از آنان دوري ميگزيد. ايشان به آنان ميفرمود توبه شما آن است كه هر كس را در مسير خود آوردهايد، به طريق صحيح اهل بيت عصمت(ع) برگردانيد. فرزند ايشان حاج احمد انصاري نقل ميكرد كه در همدان با مرد وارستهاي به نام سيد علي كاشف آشنا شدم. ايشان درويش نبود؛ ولي براي اين كه شناخته نشود، در كسوت درويشي در آمده بود. يك بار ايشان به من گفت اگر پدرت اجازه دهد من شما را با طي الارض به مكه و مدينه ميبرم. من آرزو داشتم هم به مكه بروم و هم از نزديك طيالارض را ببينم؛ ولي وقتي به خدمت پدرم عرض كردم، ايشان شديدا مخالفت كرد و فرمود درست نيست و اضافه كردند اگر از روي شرع بروي بهترش نصيب شما ميشود. بعدها آيتالله انصاري به شاگردانش فرمود نخواستم احمد از كسي كه در كسوت درويشي است چنين چيزي ببيند، چون توجهش به آنان جلب ميشد ولي اگر آن شخص در اين كسوت نبود اجازه ميدادم. همانگونه كه از اين ماجرا مشخص ميشود، ايشان حتي كسي را كه درويش نبوده و تنها ظاهر درويشي داشته براي جلوگيري از گمراهي پسرش منع و رد مينمايد.
آيت الله انصاري مكرر ميفرمود دراويش با رياضت، نفس خود را قوي ميكنند و اين غلط است؛ بلكه بايد نفس را تزكيه كرد «قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَكّيها». ايشان به شخصيتهاي عرفاني واقعي احترام فوقالعادهاي قايل بودند، مانند مرحوم سيد بن طاووس، آخوند ملا حسينقلي همداني، شيخ محمد بهاري و ... . ميفرمود اينها از كملين عرفا هستند، زيرا هم به شرع مسلط بودند و آن را رعايت ميكردند و هم به عرفان. دأب و روش تربيت ايشان همان راه و شيوه مرحوم آخوند ملا حسينقلي همداني بود، يعني التزام كامل به شرع اسلام و اين كه سالك تنها از طريق شرع است كه ميتواند به جايي برسد. آيتالله انصاري ميفرمود تبعيت كامل از علماي شريعت، اولين قدم سالك است و خطر مهم و امتحان بزرگي كه سالك در اين مسير دارد، بدبيني و بياعتنايي به علماي شريعت است. سالك نبايد در اين دام بيفتد. زيرا اين علما هستند كه مروج دين ميباشند. ايشان خود بسيار ملتزم به شرع بود. علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات، تمام مستحبات و پرهيز از مكروهات را در حد توان انجام ميداد. تقيد ايشان به شرع چنان بود كه حتي در سخنانش به جاي عبارات عرفا و دراويش، از واژهها و اصطلاحات حديث و اخبار استفاده ميكرد. آيتالله انصاري هيچ وقت كسي را كه كار نميكرد و سربار جامعه بود و مانند صوفيان فقط به عبادت ميپرداخت، به سلك شاگردان خود راه نميداد و ميفرمود در روايات چنين شخصي لعن شده است. به افرادي كه در سير و سلوك و عرفان وارد ميشدند، ميفرمود اول مسايل و احكام شرعيتان را محكم كنيد و بعد براي دستورالعمل بياييد.
آيتالله سيد روح الله خميني
اين عارف بزرگ از جواني مورد ارادت ساير عرفا همچون آيتالله انصاري همداني، بانو امين اصفهاني، آيتالله مرندي و ... بوده است. كتاب «شرح دعاي سحر» كه از مصنفات ايشان است در زماني تاليف شد كه بيش از 27 سال از عمر شريفش نگذشته بود و محتواي كتاب عظمت عرفاني اين ابرمرد را نشان ميدهد. ايشان در اشعاري صوفيه را مذمت كرده ميفرمايد:
از صوفيها صفا نديدم هرگز زين طايفه من وفا نديدم هرگز
زين مدعيان که فاش انا الحق گويند با خودبيني فنا نديدم هرگز
و در جاي ديگر ميفرمايد:
«آن چه پيش بعضي اهل تصوف معروف است كه نماز، وسيله معراج وصول سالك است و پس از وصول، سالك مستغني از رسوم شود، امري باطل بياصل و خيال خام بيمغزي است كه با مسلك اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و كمالات اولياء صادر شده است.»
آيتالله شيخ محمد تقي بهجت
و اما در بين علماي كنوني آيتالله العظمي بهجت كسي است كه عرفان وي ثابت شده است و ايشان به اين عنوان در بين خواص و عوام از شيعه و سني معروف است. ايشان كه سخنان گهربارش سرلوحه عرفاي اهل سنت نيز قرار ميگيرد، ميفرمايد: «مهم، عمل به وظيفه شرعيه است. عمل به دستورات آسماني، عرفان واقعي را به انسان مينماياند و به جايي ميرسد که ميگويد ما اَعْبُدُ رَبًّا لَمْ اَرَهْ. عرفان حقيقي از التزام کامل به تمامي دستورات شرع مقدس که اهم دستورات آن ترک معصيت در اعتقاد و عمل است، حاصل ميشود و اين التزام به عقيده و عمل، بايد در همه باشد تا نتيجه دهد. مسلمات را در مسايل شرعي رعايت کنيد و بعد جانب احتياط را نماييد. به یكديگر نگاه نكنيد. به دفتر شرع نگاه كنيد و عمل و ترك را مطابق با آن نماييد. بايد به رساله عمليه (توضيح المسائل) بنگريد. آن را بخوانيد و بفهميد و حلال و حرام را با آن تشخيص دهيد. پس نميتوانيد بگوييد نميدانيم چه كار كنيم و چه كار نكنيم. حضور در خانقاه و شرکت در مجالس صوفيه و پيروي از دستورات قطب و امثال آن جايز نيست. »
منبع :مقاله حسین مصطفوی در سایت محاکمه دات کام.
کتابهای فقهاء علیه تصوف
اکثر قدما و متاخران علماي شيعه - رحمهم الله - مذمت ايشان کرده اند و بعضي کتابها بر رد ايشان نوشته اند مثل: علي بن بابويه که نامه به حضرت صاحب الامر مي نوشته و شيخ صدوق که رئيس محدثين شيعه است و مثل شيخ مفيد که عماد مذهب شيعه بوده و مثل شيخ طوسي که بزرگ طائفه شيعه است و مثل علامه حلي - رحمه الله - که در علم و فضل مشهور است و مثل شيخ شهيد و شيخ علي در کتاب «مطاعن مجرميه »، و فرزند او شيخ حسن در کتاب «عمدة المقال » و شيخ عالي قدر جعفربن محمد دوريستي در کتاب «اعتقاد» و ابن حمزه در چند کتاب، و سيد مرتضي رازي و ملا احمد اردبيلي در کتاب «حديقة الشيعه » و ملا محمدباقر مجلسي در «عين الحياة » و ملا محمدطاهر قمي در «تحفة الاخبار» و به جز ايشان از علماي شيعه - رحمة الله عليهم - رديه هاي مختلفي بر اين فرقه نوشته اند. (11) «فقها و متشرعه غالبا طريقه صوفيه يا لااقل صورت مبالغه آميزي را که صوفيان اهل سکر از آن عرضه مي کرده اند درخور نقد يافته اند». (12) جارالله زمخشري (م 537 ه . ق) که از جمله اکابر علماي اهل سنت است در بسياري از مواضع «کشاف » بر اين جماعت طعن کرده است. (13) صاحب «السهام المارقه » مي گويد که «به تحقيق که علماء ما و علماي اهل سنت بسيار رد نوشته اند بر اين جماعت و تشنيع نموده اند طريقه و عقيده ايشان را در کتب متعدده ... از علماي عامه طيبي در «شرح مشکوة » و همچنين سيمري، و سيوطي و ابوبکر فارسي و غيرهم; و بعضي از ايشان نقل نموده اند که بطلان طريقه صوفيه مذهب مالک و شافعي و احمد حنبل و غير ايشان از ايمه عامه است » (14) صاحب اثناعشريه در اين که شيعه اماميه و جميع طائفه اثني عشريه بر بطلان مذهب تصوف اجماع داشته اند آورده است که «اجماع الشيعة الامامية و اطباق جميع الطائفة الاثني عشرية علي بطلان التصوف و الرد علي الصوفية من زمن النبي (ص) الي قريب من هذا الزمان و ما زالوا ينکرون عليهم تبعا لائمتهم في ذلک ». (15) باري در اين باره، رديه هاي مهم و فراوان ديگري بر صوفيه در کتابهاي مختلف مذکور است. (16)
11- آقا محمدجعفر بن آقا محمدعلي بن وحيد بهبهاني، فضايح الصوفيه، تحقيق مؤسسه علامه مجدد وحيد بهبهاني، قم، انتشارات انصاريان،1413 ه . ق، صص 39-40.
12- عبدالحسين زرين کوب، دنباله جستجو در تصوف ايران، تهران، اميرکبير،1366، ص 9.
13- آقا محمود بن آقا محمدعلي بن وحيد بهبهاني، تنبيه الغافلين و ايقاظ الراقدين، در ضميمه فضايح الصوفيه، صص 87-88.
14- همان، صص 88-89 به نقل از السهام المارقه: 21 (مخطوط).
15- الحر العاملي، محمدبن الحسن، الاثناعشرية، نمقه و علق عليه و اشرف علي طبعه مهدي اللازوردي و محمد درودي، قم، دارالکتب العلميه، 1400 ه . ق، ص 44.
16- براي آگاهي بيشتر درباره رديه هاي مهم بر صوفيه ر.ک: الحر العاملي، ص 14، که تعداد 18 رديه بر صوفيه را در پاورقي آورده است و نيز ر.ک: همين کتاب صص 46-53 که تعداد 12 نفر از بزرگان شيعه در رد بر صوفيه تاليفاتي دارند و همچنين ر.ک: آقا محمود، صص 102-109 که تعداد 120 عنوان کتاب در رد بر صوفيه را مسطور کرده اند
منبع:مقاله آقای منصور جغتائي در سایت محاکمه دات کام.
منابع:
ربانى گلپایگانى ، على ، فرق و مذاهب کلامى، ص 13
آنسوی صوفیگری احمدباقریان ساروی
تذکره الاولیاء(عطار) واسرارالتوحید(ابوسعید ابوالخیر)
سایت محاکمه دات کام
مسائل جدید از دیدگاه علما ومراجع تقلید-سیدمحسن محمودی
کشکول شیخ بهائی
المیزان علامه طباطبائی
سایت :
http://121majzoobalishah.mihanblog.com/
http://www.shia-leaders.com/?p=11506
http://www.mohakeme.com/news-1140.html